میدونمـ میشه .. میدونمـ می تونمـ .. میدونم کمکمـ میکنی رفیقـ (:
همون روزآ یاد گرفتمـ .. بلد نبودمـ .. تا اون روز نگرانی نداشتمـ ..
بلد نبودمـ .. حس آرامشم جورِ دیگه ایی بود .. خوشبختیم جور دیگه ایی
بود .. بلد نبودمـ .. شاید اگه قرار بود اینآ نباشه نمیدونم چجوری یاد
می گرفتمـ .. مشکلِ پیش اومد .. کسی جزء تو رو نداشتم برای متوصل
شدن بهش خدااا .. هزار بار شکرت کردمـ بخاطر بودنت خدااا .. اگه تو
نبودی ..اگه راه ُ نشونم نداده بودی .. شاید الان ضعیف ترین آدم دنیآ
میشدم .. میشدم ادمی که با هر چیز کوچیکی میشکستمـ .. میشدم آدمی
که هیچ وقت از خودم انتظار ندارمـ ..
روزا گذشت و تو بیشتر یادم دادی .. بیشتر یاد گرفتمـ .. حالا خوشبختیم
فرق میکنه .. نگرانی هآم فرق میکنه .. آرامشم یه جور دیگست .. ساده ترِ
..هر بار .. هر روز .. هر لحظه .. شکرت میکنمـ (:
.
.
(:
.
.
.
برآیش نامه نوشتمـ .. صبح موقعه ی رفتن .. با تردید به دستش دادمـ ..
حتی پشیمان هم شدم از نوشتن نامهـ .. اما خودم را در عمل انجام شده
قرار دادمـ و هنگامی که میخواست سوار اسانسور شود صدایش کردم و
نامه ام را به دستش دادم ٬ با چشمان متعجب نگاهم می کرد . گفتم :
این رآ برای تو نوشتم ٬ بعد خواندن آن را جایی بگذار که دست کسی
به ان نرسد . لبخند زد و خداحافظی کرد .. با یک لبخند گشاد و دل پر از
آرامش و یک آخیش راحت شدم . در را بستم و روزم را شروع کردمـ .
اول نامه امـ اینگونه آغاز میشد :
سلام بابای مهربونمـ .. (: گفتم برات بنویسمـ حرفامو ٬ چون رودرو یآدم
میره .. و ..
امید .. پارسال از دستش دادم .. همین موقعه هآ بود ..
امسال فرق داره .. پای علاقم وسطِ .. من این رشته رو دوست دارم
محکم تر از قبلمـ ..
من میرسم به همون چیزی که می خوام (:
إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ
مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا
#خدایا_شکرت
#توکلت_علی_اللّه