امروز قرار بود به مناسبت روز جهانی عکاس کیک و هدیه بگیریم ببریم سر کلاس .. یه هفته طول کشید نظر دادنـا موافقت نکردنا و کردنا و جمع کردن هزینه ، خرید کتاب ، طرح کیک و فلان و بیسار .. خیلی خودم رو درگیر کاراشون نکردم تنها کاری که کردم اوردن کاغذ کادو بود اونم لحظه ی آخر .. زودتر از همه رسیدم و با درسا رفتیم کیک رو دیدم خوب شده بود امـا میشد یکم تمیز تر دراوردش .. بچه ها اومدن میز چیندیم .. استاد اومد دست و سوت .. کپ کرده بود بنده خدا .. اصلا انتظار نداشت - هرچند که ما با بهونه های الکی اردو عکاسی رو پیچوندیم تا برنامه هامون بهم نخوره- اولش ناراحت شده بود حسابی اما وقتی فهمید بعدا که دلیلش این برنامه ها بود گفت نه خوشم اومد |: عکسام رو نشون دادم نمیدونید چه حس خوبیه وقتی نظرش رو میگه .. هر چند که از استرس خودکار رو بین انگشتام فشار میدم و مچاله میشینم اما بعد که شروع میکنه به نظر دادن سعی میکنم تمام حواسم بهش باشه.. بهم گفت عکسات رو انتشار بده چون میدونست که جایی نمیذارمشون .. هر دفعه من رو مشتاق تر میکنه برای ایده پردازی .. هر دفعه من رو با امید بیشتری می فرسته خونه و من ازش ممنونم که اینقدر به کارم ارزش میده و احترام میذاره به سبک و ایدم ..
اینم از میز :