۲۱۹

تلگرام رو باز میکنم ، میبینم کلاس فردا صبح کنسله ، خوشحال نمیشم چون اینجوری کلاسا بیشتر طول میکشه و باز برامون جبرانی میذاره . به استاد پیام میدم که بنایی رو که انتخاب کردم رو عوض کنم چون خیلی سخته . قبول نمیکنه ▪منم میگم باشه هرچی شما صلاح میدونید جواب نداده هنوز .. تو فکر یک عالمه کار نکرد مم .  تو فکر امتحانای تئوریم که هیچی ازشون نخوندم تا الان .. تو فکر اینم برم یکم وقت بذارم و چندتا عکس درست و حسابی بگیرم . تو فکر امتحانام با کمتر از یک هفته فرجه . تو دلم دعا میکنم استاد قبول کنه بنای تاریخیم رو وگرنه پدرم تا تحویل پروژه در میاد . تو فکر مامانم تو فکر دلتنگیام برای خاله و دخترخالم .. تو فکر یکم استراحتم یکم خواب بیشتر .. امروز صبح برای دومین بار کلاسم رو نرفتم و گرفتم تا نه خوابیدم .. امروز بازدید یه تپه ی تاریخی رفتیم . جالب بود . له شدیم از خستگی برگشتیم . دلم خواب میخاد همین همین و همین . 

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
" اینکه : جایی نیست جزء اینجا برام ، که بشه یکم دور شم از دنیا "
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان