امروز تولدم بود (: سیزدهم تیر .. و امروز قول دادم به خودم که هروز از خودم بپرسم : الان جایی هستم که باید باشم ؟ کاری رو می کنم که باید انجام بدم ؟ ایا کار موردعلاقم و دنبال می کنم ؟ برای هدفم تلاش می کنم ؟ حواسم به رفتارم هست ؟ حواسم به تغذیه م هست ؟ ورزش می کنم ؟ کنارم همونایی هستن که می خوام ؟ حال دلم خوبه ؟ دنبال فکرایِ تو سرم هستم ؟ خودمم ؟ .. هر روز می پرسم از خودم تا یادم نره .. امروز خاله و مامانی زنگ زدن و از پشت گوشی برام اهنگ تولد میخوندن و منم پشت گوشی از خنده مرده بودم ((: عصر رفتیم پارک بانوان و دوست مامانم خیلی یهویی برام ادکلن هدیه گرفته بود و من با چشمایی که پر بود از قدردانی بهش نگاه کردم بعد رفتیم مامان برام کیک گرفت ، قرار شد کیک ساده بگیره که بریم خونه که بعد بابا گفت بریم فست فود بغل خونمون اونجا تولد بگیریم ، رفتیم نشستیم و سفارش غذا دادیم فقط قرار شد سعی کنیم کسی نفهمه چون واقعا روم نمیشد ، در کیک و باز کردیم و شروع کردم به اندازه یِ نوزده تا شمع روشن کردن که یه خانمی که با دوستاش اومده بود شام بخوره گفت : تولد کیه؟ خیلی شیک همه برگشتن وبه میز ما نگاه کردن و من مردم از خجالت . بابام گفت تولد دخترمه و با انگشت منو نشون داد و اون خانمه بلند گفت : خانم گارسون برامون آهنگ شاد بزار (: ایشون تولدشونه میخوایم دست بزنیم ، بعدشم که دیگه مشخصه همه باهم تولد گرفتیم و همگی کیک خوردیم فقط اینکه بخاطر تولدم همه مجبور شدن اون اهنگایِ چیتان پیتان دهه یِ نمیدونم چند و گوش کنن (: البته از حق نگذریم اولش اهنگاش خوب بود ^_^ مرسی خدایا برای همه چیز و همه چیز ، شکرت هزاران مرتبه (: وعکسها ، اگه دوسداشتین کلیک کنید (: