Thursday 17 Esfand 96
رفتم پسر عمه کوچولومو دیدم (: اینقدر بامزس ،شبیه توپ میمونه *_*
دو سه تا بوسش کردم و دلم برای چشای رنگیش و اون دستای سفید کوچولوش ضعف
کرد . هنوز نمیدونن اسمشو چی بذارن :| الان ملقب به سیزدهمی ست ( مثه مامانش
که لی لی صداش می کردن )
+ چقد خیابونا شلوغه وای خداا .. چرا اینقدر مانتوهاآ زشت شدن خب |: