۴۰

« آه به این حال بد ..  »

دنیا می چرخه دور سرم .. روزهای سختی که گذشت یادم میآد .. دوباره گریه ها و جیغ

های دردناک .. هوای وحشتناک سرد .. سر خآک .. مراسم تشیع .. صورت مثل ماهش که

سفید بود .. بدرقه کردیمش .. چقدر مرگ وحشتناکه .. چقدر سخته ..

یاد امیدام می افتادم که وسط غمام میومد و ارومم می کرد .. یاد خندهای ما نوه ها 

می افتم که نمیتونستیم وسط مراسم کنترل کنیم .. یاد اروم کردنا می افتم .. یاد 

اشکایی که ریخت می افتم .. یاد حرفام با خودم می افتم : باور نمی کنیم .. فراموش

نمی کنیم .. داغ دلمون سرد نمیشه .. کمرنگ نمیشه .. فقط و فقط یاد می گیریم باهاش

زندگی کنیم .. هر لحظه که اشک می ریزیم انگار درد تازس .. 

هی میگم هی میگم .. خدا بزرگه .. خدا بزرگ تر از دردهای ماست .. هی میگم شکرت

تا یادم نره .. یادم نره هیچ چیزی رو .. 

میدونی ؟ خدا بزرگه .. درستش می کنه .. حل می کنه.. قوی ترم می کنه .. تنهام نمیذاره

.. هیچ وقت هیچ وقت .. من بهش ایمان دارم .. من جزء امیدش توکلش چیزی ندارم ..

.

.

+ شکرت .. شکرت ./





۲
بلوط ||
12 Bahman 10:47
آخرین غمی باشه که می بینی :(

پاسخ :

عزیزممـ :* ایشاالله
my life
12 Bahman 21:42

سخته اما میگذره ...هـــــــــی:((

روحش شاد

پاسخ :

هوممـ .. 
مرسی هانا جان :*
" اینکه : جایی نیست جزء اینجا برام ، که بشه یکم دور شم از دنیا "
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان