اینقدر این زندگی وامونده رو برای هم دیگه سخت نکنیم !
میدونه ازش بدم میاد یا حداقل میدونه خوشم نمیاد زیاد . اما منو تو منگنه میذاره ، اونم جلوی جمع !! خب منکه از قیافم معلومه دل خوشی ازتون ندارم .. اگه سخت فهمیدنش حرفی نیست بازم نشون میدم که دست مبارکتون رو از سر من بردارید .
اینقدر این موضوع ذهن من رو ریخت بهم که تا چند ساعت هی ذهنم برمیگشت و مرور میکرد .. حالا من برای روبرو نشدن مجبورم اونجا آفتابی نشم .. می بینید ؟! خودتون نمیذارید مثل آدم روابط فامیلی مون رو حفظ کنیم ! کلا شما ی مرض تون هست ، که اینقدر درگیری درست می کنید . ما که از همون اول خط کشیدیم آقا نیا اینور . داخل زندگی ما نشوو !!
خب والا ک فهمیدیم عقل در سرتان موجود نیست !!
میدونی وقتی داری از اعتقادات حرف میزنی تو ذهنم این مرور میشه :
بهت حق میدم واسه خودت حق نظر داشتن داشته باشی اما هیچ حقی وجود نداره که بهت بده که نظرت قابل احترام باشه واسم ! پس بی زحمت ساکت شو و فاصله ت رو حفظ کن .