۲۵۵

 

تموم شد .. یک سال پر هیاهو .. یک سال عجیب .. یک دوره ی جدید زندگیم یک سالش تموم شـد .. انگار هنوز دیروز بود که درگیر انتخاب رشته بودم .. انگار دیروز بود .. همه چی مثه برق گذشت .. اگه بخام از این یه سال بگم .. میگم که سخت بود اما شیرین اما جدید .. خیلی ماجراهای جدیدی رو با چشم خودم دیدم .. خیلی خیلی دیدم به همه چیز عوض شد .. بیشتر ترسیدم بیشتر خندیدم بیشتر حواسم رو به خودم به خودم به خودم و دنیام جمع کردم .. از ترس بگم ا.. از ترسـام که بیشتر شد امـا بعد یاد گرفتم چه جوری مقابله کنم باهاشون ..  راستش پوست کلفت تر شدم ، با چیزایی که دیدم با چیزایی که اطرافم اتفاق افتاد پوستم کلفت شد ..

امـا هنوزم میترسـم هنوزم زود گارد میگیرم هنوزم کسی بدون مجوز اجازه نداره به دنیام نزدیک شه .. هنوزم زود ناراحت میشم هنوزم زود واکنش نشون میدمـ .. امـا میدونم که این منم .. این منم که گذشت از سختیاش .. این منم که بعد انتخاب رشته ی مضحکش کم نیاورد و تلاش کرد و تلاش کرد که دیده بشه تو رشته و حرفه ایی که هیچ شناختی ازش نداشت . حتی دوسشم نداشت اما الان با تمام وجود دوسش داره .. این یک سال رو دوست دارم .. تو قلبم حفظش میکنم .. یه پوشش میکنم تو قلبم به اسم اولین سال دانشجو بودن من .. بعد هر وقت دلم تنگ شد بازش میکنم .. یادم میاد از تنفرهـام از دوستام که چقد تو قلبم جا دارن .. یادم میاد از تک تک دیوارای دانشگاه .. یادم میاد از گوشه گوشه ی دانشکدمون .. یادم میاد از خنده هامون از دووندگی هامون از غمهـآمون ، یادم میاد از تصمیمای سختم .. بعد با خودم میگم با تمام قلبم شاکرم که تمام این خاطرات برام به وجود اومد که تو روزای دلتنگی برم سراغشون .. شاکرم چون اینـا بخش مهمی از زندگیمن ..

 

۱
زهرا طلائی
09 Tir 15:15
امیدوارم روزهای بعدی برات پر رنگ تر و قشنگ تر بگذره 

پاسخ :

مرسی (: 🌹
" اینکه : جایی نیست جزء اینجا برام ، که بشه یکم دور شم از دنیا "
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان